چپ یا راست..؟؟

تاریخ قصه نیست بر خوابیدن،سرگذشت غصه افراداست….که بیاموزی و بگیری عبرت..بیاموزی از خیانت ها تا نباشی چون خائن ها
بیاموزی از دگرگونی ها …که گر روزی در میدان حقی زچیست ….لق لقه ست یا ایمان درون ….که شامگاهش پاورچین نروی به میدان باطل…
آمده ام تا بگویمت ای دوست بنگر در درون…
کیستی چیستی…!!؟؟
آنقدر مقتدر و پر از عشق هستی که به فرمان ولی درآیی در تنور …!!
امروز بگویمت از عباس ،که بهانه نیاری و بگویی معصوم بود و فلان…
بگویمت از ولایتش…گر ولایت بودتت آب بر آب می ریزی!
دست ها رامیدهی..!
چشم را فدای رهش میکنی…!
به دنبال امان از فلانی ها نیستی، چشمت به بیرونی ها نیست…!چشمت به حرف مولایت است…!می فهمی مولا..فقط او…
منطق و عقل قبل از آن است که بر می گزینی دیگر که بر رهش آمدی عقل با عشقِ ولی عجین می گردد…
میشودت چشمِ بی بهانه …بله ارباب هایِ بی صبرانه
آه من به قربان روزی که ارباب بیایید…
بیایید دل را در کف منطق بنهیم تا بمیرد شیطان…
باید بشود قربانی ،دل …
بایدرجم بشود هوس ها
تا دیو بیرون رود و فرشته در آید….
آه مولای من…
ای کاش ماهم عباست میشدیم…
برایمان بخواه آقای من..!

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
ستاره ها نوید دهِ آمدن هورمندند
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.