موضوع: "در جستجوی عشقی ابدی"

قابی از عاشقانه هایم...

قابی از عاشقانه هایم...

چقدر راه طولانیی در پیش دارم

ای کاش میتوانستم به مخزن علمی که میخواهم برسم
نمی دانم چه میدانی برایم گشوده خواهد شد،نمیمدانم چه راهی برایم گشوده خواهد شد
نمی دانم تقدیر من چیست؟
هر آنچه هست امید آن دارم پوچ نباشد
من به دنبال آن قله بزرگ هستم که ترسیم نموده ام
به دنبال آن چشمه ای از عشق و خواسته شدن
به دنبال نهایت استدلالات ،منطق و علم ،عشق و ایثار که….

نهایتش وصال است!
 این خواستنی های من زمینه ای پاک و زلال خواهانند!
بذر خوبیست لیکن نه در شوره زار!
من پر از نداری ها
و تهی از دارایی حتی توان عمل آوردن زمین راهم ندارم
معشوق است که همه را دارد و من پر از خواستنم
عطشی که می ترسم تا ابد بماند
می ترسم گاهی سراب های واهی جای این عشق ناب را بگیرد
ومن چقدر تشنه ام
 
در میان این ازدحام از آدم ها من چقدرتنهایم
نمیدانم با این دانسته ام با تو پر نمیکنم این خلوت رعب آور را!
شاید ایمان به همدم راستنی تو ندارم
ومن چقدر بد میتوانم باشم که تا چون تویی هستی من تنها بمانم
من فقط آروزی عاشق دارم من فقط آروزی عطش دارم حتی توان شکستن این تنهایی را ندارم!
من همه اینها را خواهانم و تو ارزشم  را به خواسته ام میدانی!
وچقدر تو کریمی!
ببخش به کرامتت عشقی سوزان که در تو حل گردم
 بده آن عقل محض که پستوی ذهنم جولان می دهد فقط
فقط و قصد عملی شدنش آرزویی بیش نیست!
#هورمند#