مهربان خدایم....
چقدر این متن زيباست ?
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…
“مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط هورمند در 1399/06/29 ساعت 04:12:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1399/07/01 @ 08:42:01 ق.ظ
Luna [بازدید کننده]
بسیار زیبا♡
1399/06/29 @ 08:08:26 ب.ظ
سیــده الهام عزتی [عضو]
و خدا برایمان کافیست ❤
1399/06/29 @ 09:21:55 ب.ظ
هورمند [عضو]
چقدر عالی